ام البنین

خبرنامه

  • همه مناسبتها 

حکایت

20 شهریور 1394 توسط شيرمحمدي


تلخى گوش و شورى آب چشم

ابن ابى ليلى - كه يكى از دوستان امام جعفر صادق عليه السلام است - حكايت نمايد:
روزى به همراه نعمان كوفى به محضر مبارك آن حضرت وارد شديم ، حضرت به من فرمود: اين شخص كيست ؟
عرض كردم : مردى از اهالى كوفه به نام نعمان مى باشد، كه صاحب راءى و داراى نفوذ كلام است .
حضرت فرمود: آيا همان كسى است كه با راءى و نظريّه خود، چيزها را با يكديگر قياس مى كند؟
عرض كردم : بلى .
پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: اى نعمان ! آيا مى توانى سرت را با ساير اعضاء بدن خود قياس نمائى ؟ نعمان پاسخ داد: خير.
حضرت فرمود: كار خوبى نمى كنى ، و سپس افزود: آيا مى شناسى كلمه اى را كه اوّلش كفر و آخرش ايمان باشد؟ جواب گفت : خير.
امام عليه السلام پرسيد: آيا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مايع چسبناك گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى ؟
اظهار داشت : خير.
ابن ابى ليلى مى گويد: من به حضور آن حضرت عرضه داشتم : فدايت شوم ، شما خود، پاسخ آن ها را براى ما بيان فرما تا بهره مند گرديم .
بنابراين حضرت صادق عليه السلام در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشم انسان را از پيه و چربى آفريده است ؛ و چنانچه آن مايع شور مزّه ، در آن نمى بود پيه ها زود فاسد مى شد.
و همچنين خاصيّت ديگر آن ، اين است كه اگر چيزى در چشم برود به وسيله شورى آب آن نابود مى شود و آسيبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در گوش ، تلخى قرار داد تا آن كه مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.
و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهميدن مزّه اشياء خواهد بود؛ و نيز به وسيله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سينه خارج مى گردد.
و امّا آن كلمه اى كه اوّلش كفر و آخرش ايمان مى باشد: جمله ((لا إ له إ لاّ اللّه )) است ، كه اوّل آن ((لا اله )) يعنى ؛ هيچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش ((الاّ اللّه )) است ، يعنى ؛ مگر خداى يكتا و بى همتا.(1)

1-بحارالا نوار: ج 2، ص 295، ح 14، به نقل از علل الشّرايع .

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: مناسبتها لینک ثابت

نظر از: رحیمی [عضو] 
  • محدثه بروجرد

ای بهار همیشه های خدا

ای که از آسمان شدی جاری

از چه این روزها شکسته شدی

بغض داری ولی نمی باری

**

لا اقل صبر کن مسافر شب

گریه کن گریه در معابر شب

صبح صادق به جز تو کیست بگو

کیست جز تو امام بیداری

**

گاه گاهی که حرف هم داری

شهر در خواب میرود انگار

آه آقا چه میکشی با این

استخوانی که در گلو داری

**

تو بگو از کدام طائفه ای

که همیشه خدای عاطفه ای

لطف ها میکنی برای کسی

که برایت نمیکند کاری

**

پس کجایند عالمان سحر

یک نفر از چهار هزار نفر

که شبانه امام را بردند

پا برهنه به خفت و خواری

**

پس کجایند نافله خوان ها

که دل قافله به درد آمد

کی به درد میخورد پس کِی

این نمازی که هست تکراری

**

کوچه ای در مدینه منتظر است

تا که روضه بخوانی از دیوار

تا تو هم مثل مادرت آنجا

حس کنی بین درب و دیواری

**

تا که کوچه به کوچه پخش شود

هم صدائی غربتت با او

تا بفهمند فاطمی هستی

مثل مادر به غم گرفتاری

**

تا که دست تو را بندند و

هی به یاد علی بخندند و

نکشندت پیاده اینگونه

هی به قصد امام آزاری

شهادت مولا امام صادق علیه السلام بر شما تسلیت باد.ش

1394/05/20 @ 14:31


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آرشیوها

  • مرداد 1403 (1)
  • شهریور 1394 (3)
  • مرداد 1394 (2)
  • بیشتر...

آخرین مطالب

  • گریه کردن بر امام حسین عليه السلام
  • حدیث
  • حکایت
  • این جاده دارای امنیت است
  • دشوار بودن دینداری در زمان غیبت امام
  • تقوا ویاد خدا ، محور ارزش ها

آیتم ها

  • گریه کردن بر امام حسین عليه السلام
  • حدیث
  • حکایت
  • این جاده دارای امنیت است
  • دشوار بودن دینداری در زمان غیبت امام
  • تقوا ویاد خدا ، محور ارزش ها
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس